مبانی نظری · فوریه 2, 2022 0

دریافت فایل مبانی نظری و پیشینه تحقیق آشنا ساختن با پژوهش

دریافت فایل مبانی نظری و پیشینه تحقیق آشنا ساختن با پژوهش 

 

دارای مفاهیم کلیدی:

مبانی نظری و پیشینه تحقیق آشنا ساختن با پژوهش,مبانی نظری آشنا ساختن با پژوهش,مبانی نظری و پیشینه تحقیق آشنا ساختن با پژوهش,پیشینه تحقیق آشنا ساختن با پژوهش

 

توضیحات:

مبانی نظری و پیشینه تحقیق آشنا ساختن با پژوهش به صورت کامل و جامع در حجم  101 صفحه در فرمت word

#این مبانی نظری و پیشینه تحقیق، کامل و جامع می باشد.
#رفرنس نویسی و دارای منبع.
#با فرمت ورد و قابل ویرایش.
#از این فایل می توان برای فصل دوم پایان نامه و تحقیق، پروپوزال، پژوهش های علمی و …. استفاده نمود.

بخشی از متن:
نگاهي تاريخي

رشد و ترقي روحيه تحقيق و پژوهش در افراد جامعه نياز به بسترهاي مساعد اجتماعي، مذهبي و سياسي دارد، اگر از منظر تاريخي به اين موضوع بنگريم، بعضي از اقدامات و تصميمات فضاي جامعه را راكد و بسته مي‌كند، جلوي هر نوع خلاقيت و نوآوري را گرفته و تا مدتها جامعه در وضع ثابت و يكنواخت باقي مي‌ماند، نمونه مشهور در اين مورد وضعيت اروپا در قرون وسطي است.
هربرت جورج ولز (H.W.Wells) مؤلف مشهور كتاب ”كليات تاريخ“ درباره عدم بردباري كشيشان قرون وسطي با انديشه‌هاي نوين علمي مي‌نويسد. ”كشيشان و اسقفان مردمي خشك و جزمي و پيرو مقررات كليسا بودند و تا هنگامي كه به پگاه كاردينالي مي‌رسيدند. چنان براي رسيدن به هدف‌هاي نزديك خو گرفته بودند كه هرگز چشمشان به افقهاي دورتر و فكرشان به انديشه‌هاي پهناور جهاني نمي‌رسيد و براي چيرگي نيروي كليسا كه همانا نيروي آنان شمرده مي‌شد بر آدميان مي‌كوشيدند.
اين نابردباري و پرخاشگري كليسا تنها وابسته به امور ديني نبود، گروهي پيران خودكامه و سختگير و رياكار و نادان و بدخواه كه در شوراي كليسا اكثريت داشتند بر هر دانشي جزء دانش خويش با بدگماني مي ‌نگريستند و هر نوع فكر و انديشه‌اي را مي‌خواستند اصلاح كنند و گرنه مردود بود. آنان علم را محدود مي‌خواستند و بر آن رشك  مي‌بردند، هر نوع كوشش فكري جزء در حوزه آنان تنفر ايشان را بر مي‌انگيخت.
اصحاب كليسا آشكار ابراز مي‌كردند كه انسان بايد از تجسس و تحقيق دست بكشد و به حقارت و ضعف خويش در مقابل ايمان و عقيده و در بر الهامات و معجرات اعتراف نمايد و به آئين مسيح چشم بسته ايمان بياورد، كليسا مي‌كوشيد كه عقل و علم را در خدمت ايمان و مسيحيت در آورد، روحانيون براي تحكيم موقعيت خود و جلوگيري از افشاي حقايق كساني را كه از طريق تتبع و تحقيق به كشف مسائل مجهول توفيق مي‌يافتند يا با استدلالي محكم، ‌بطلان نظريات پيشينيان را ثابت مي‌كردند، با حربه تفكير و حبس كيفر مي‌دادند و چه بساء مناديان حق و حقيقت را به دستور رهبران به وضعي فجيع محكوم به مرگ مي‌ساختند.
به عقيده  شريعتي متد در قرون وسطي كلي، ذهني و قياسي بود، متد ذهني يعني روش كشف قواينن و نواميس طبيعت ياجامعه و تاريخ بشر به طريق عقلي، منطقي و ذهني، يعني همين قدر كه مجهولي به بديهيات اوليه برگردانده مي‌شد معلوم بود و احتياج به بررسي و تحقيق نداشت، متفكري كه اين متد را دارد، احتياج به تجربه. و مطالعه در جزئيات و شناخت طبيعت و آزمايشگاه ندارد، مي‌نشيند و راجع به هستي فكر مي‌كند و قوانيني كه در منطق انسان و در تعقل مجرد وجود دارد، كشف مي‌كند و بر طبق آن قوانين دنيا را مطالعه مي‌كند، بدون اينكه خودش در طبيعت نزديك شود و يا در طبيعت مطالعه كند. 
در قديم براي تحقيق روي زمين، روي درخت، روي انسان، روي جانور، روي آسمان احتياج به نگاه كردن مستقيماً در معرض ديد قرار دادن، تجربه كردن و مشاهده كردن نبود، بلكه گوشه خانه مي‌رفتند، كتاب‌ها را دور خودشان جمع مي‌كردند، پرده‌ها را مي‌كشيدند و در تنهاييي به انديشيدن خالي مي‌پرداختند و اين مي‌شد كتاب طبيعيات درباره جانوارن، بدون اينكه جانور را ديده باشند، درباره سيارات بدون اينكه سيارات را نگاه كرده باشند درباره خلقت زمين، بدون اينكه كوچكترين تجربه‌اي در اين مورد داشته باشند.  … متد منطقي غير تجربي، غير مشاهده‌اي كه همه متفكرين گذشته با اين متد مي‌انديشيدند راه به جايي نمي‌برد، براي اينكه متد تحقيق منطقي درون گرايانه است … اين متدولوژي، اين جور انديشيدن به كليات و ذهنيات، فقط منطق خالي و پرداختن به مسائل از طريق تعقل صرف، بدون توجه به جزئيات مانع پيشرفت علم بوده است.
بعد از پايان قرون وسطي و با اصلاحاتي كه در مذهب مسيحيت به عمل آمد. بويژه گرايش پروتستانيسم در مقابل علم، گرايش كاملاً مساعد و مناسب و فعال و پذيرا داشته است، همچنانكه ماكس وبر  نشان داده است در نظر پروتستانها علم خداوند  و مشيت‌هاي وي را نمي‌توان درك كرد، مگر با آگاهي بر كارها خداوند، علمي كه مورد توجه پروتستانها قرار گرفت، در ابتدا فيزيك و سپس ساير علوم طبيعي و خصوصاً رياضيات بود … روبرت مرتون نيز با توجه به تجزيه و تحليل‌هاي ماكس وبر در تأييد آن عقيده دارد كه در قرن هفدهم، هيجدهم و نوزدهم پوريتانيها، به نحو كاملاً چشمگير در پيشرفت علمي انگلستان، آلمان و ايالات متحده سهيم بوده‌اند، يوريتانها، همچنين در غني كردن برنامه‌هاي علمي مدارس پيشر قدم بوده‌اند. 

 


دانلود مستقیم فایل